شماره ۸۲
کیف پولت فلان جاست.
خاله طاهره دانشگاه تهران درس می خوند من و دایی احمد هم همونجا قبول شدیم.
قشنگ یادمه دایی احمد زمان دانشجویی یه کیف پول مردونه خیییلی ساده داشت.
یه روز کل پولی که خاله بهش داده بود به اضافه پولی که از خونه اورده بود تو کیفش بود و کیفش گم شده بود.
می گفت:
رفتم تو راهروی خوابگاه دانشجویی اطلاعیه زدم که یه کیف پول گم شده هر کس پیداش کرده بیاره اتاق شماره فلان و مژدگانی بگیره. رفتم دانشکده برگشتم دیدم یه نفر اومده زیر اطلاعیه م یادداشت گذاشته که کیف پولت رو پشت خوابگاه زیر فلان درخت گذاشته م برو بردار در ضمن مژدگانی م رو خودم برداشتم.
دایی احمد می گفت رفتم کیف پولم رو پیدا کردم دیدم طرف کل پولمو برداشته کیف خالی انداخته اونجا.
@bache_gonjeshk
@ramazani135
درباره این سایت